تفال به حافظ ۶ فروردین ۱۴۰۲؛ ما بی غمان مست دل از دست دادهایم
تاریخ انتشار: ۶ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۳۹۸۲۶۵
ما بی غمان مست دل از دست دادهایم
همراز عشق و همنفس جام بادهایم
بر ما بسی کمان ملامت کشیدهاند
تا کار خود ز ابروی جانان گشادهایم
ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیدهای
ما آن شقایقیم که با داغ زادهایم
پیر مغان ز توبه ما گر ملول شد
گو باده صاف کن که به عذر ایستادهایم
کار از تو میرود مددی ای دلیل راه
کانصاف میدهیم و ز راه اوفتادهایم
چون لاله می مبین و قدح در میان کار
این داغ بین که بر دل خونین نهادهایم
گفتی که حافظ این همه رنگ و خیال چیست
نقش غلط مبین که همان لوح سادهایم
مراقب باشید که شکست ها شما را ناامید و مایوس نکند و در راه رسیدن به هدف سست نشوید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
از کنایه و شماتت های افراد حسود و دشمنان غم به دل راه ندهید. برای دستیابی به موفقیت باید با عقل و درایت رفتار کرده و همه جوانب را بسنجید.
منبع: فرارو
کلیدواژه: طرز تهیه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۳۹۸۲۶۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
امروز با حافظ : کس ندارد ذوقِ مستی میگساران را چه شد؟
یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد؟ دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد؟ آب حیوان تیره گون شد خضر فَرُّخ پِی کجاست خون چکید از شاخِ گل بادِ بهاران را چه شد؟ کس نمیگوید که یاری داشت حقِّ دوستی حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد؟ لعلی از کانِ مُروّت برنیامد سالهاست تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد؟ شهرِ یاران بود و خاکِ مهربانان این دیار مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد؟ گویِ توفیق و کرامت در میان افکندهاند کس به میدان در نمیآید سواران را چه شد؟ صدهزاران گل شکفت و بانگِ مرغی برنخاست عندلیبان را چه پیش آمد هَزاران را چه شد؟ زهره سازی خوش نمیسازد مگر عودش بسوخت؟ کس ندارد ذوقِ مستی میگساران را چه شد؟ حافظ اسرارِ الهی کَس نمیداند، خموش از که میپرسی که دورِ روزگاران را چه شد؟ کانال عصر ایران در تلگرام